اما در اردوی تالوی دختران، از سر و صدای ذاتی زنانه خبری نیست. در آن صبح خواب آلود پاییزی، سالن آزادی، ساکت و بیروح است. به نظرم بخش زنانة اتوبوسها هم به مراتب سرزندهتر از اینجا است.
ورودی سالن را با موکت قرمز فرش کردهاند یعنی که فرش قرمز زیرپای زنان ورزشکار ایران پهن است! جالبتر از این فرش قرمز، فوتبال دستی بزرگی است که در گوشهای از سالن وجود دارد. فقط پنج ورزشکار در سالن هستند و یک مربی که اگر مترجم نبود، غیر از خودش کسی زبانش را نمیفهمید.
گوشهای از سالن را با موکتهای بزرگ صورتی فرش کردند که حکم زمین تمرین را برای آنها دارد. با اینکه قرار است که دختران در دوحه با لباس، مسابقه بدهند اما هیچکدامشان لباس فرم ندارند. آنها حتی لباس تمرین یک شکل هم ندارند.
یکی با شلوار کوتاه تمرین میکند و دیگری با گرمکن بلند سرمهای و لیمویی. بلوزهایشان اما رنگارنگتر است؛ یکی قرمز پوشیده و یکی مشکی سه نفر بقیه سفید پوشاند. مربی چینی سر پا ایستاده و با جدیت، آنها را گرم میکند.
صدای دست او که علامت شروع هر حرکتی است، در پچپچ ملیپوشان کمکم بیصدا میشود: «حالا میگه چقدر اینا حرف میزنن.»
این را سمیه میرانی با خنده میگوید و مریم معماری جواب میدهد: «خب بشاش هستیم دیگه.» حضور یک غریبه خلوت آنها را به هم زده. خانم مترجم اولین کسی است که به حضور یک تازه وارد ایراد میگیرد: «اگر قبلا هماهنگ نکردید نمیتونم بگذارم با بچهها حرف بزنید.» و بعد شمارة مدیر تیمهای ملی ووشو را میدهد؛ آقای حصارکی.
آقای مدیر هم مثل خیلیهای دیگر، چندان دوست ندارد که اسرار فدراسیوناش به مطبوعات کشیده بشود: «میدانید که قرار نیست خانمها اعزام بشوند. چون فدراسیون و کمیتة ملی المپیک سیاستشان این است که اگر تیمی نمیتواند مدال بگیرد نباید اعزام بشود و میدانید که بازیهای آسیایی جای کسب تجربه نیست. اگر ما خانمها را بفرستیم و آنها پایینتر از حد استاندارد باشند شخصیت جمهوری اسلامی را تحقیر کردهایم.»
ماشاءالله آقای مدیر، استاد روحیه است چون در پایین کشیدن ورزشکاران زن اصلا کم نمیگذارد و با اطمینان میگوید: «الان کمیتة ملی المپیک 20 ـ 25 نفری را اعزام میکند اما من قول میدهم که حتی تکواندوکاران هم یک مدال نمیگیرند. اگر دیدید که پروانهمحمد تقیپور هم یک بار برنز گرفته جرقهای بود که دیگر تکرار نمیشود.»
او بعد از این سخنرانی شیوا تأکید دارد که من باید یک گزارش حمایتی از اردو بنویسم تا اجازه کار کردن را داشته باشم: «بالاخره در هر اردویی مشکلاتی هست بهتر است که در آستانة اعزام یک گزارش حمایتی داشته باشیم تا این بچهها برای کار کردن دلگرم بشوند.»
اما انگار که یادش رفته چند دقیقه قبل گفته بود که قرار نیست خانمها را به دوحه بفرستند باز هم اصرار دارد که گزارشام باید در حمایت از فدراسیون باشد: «اگر قول میدهید گزارش مثبت و خوب بنویسید ما در خدمتتان هستیم» اما وقتی نمیتواند قولی بگیرد لحنش به طرز واضحی عوض میشود و آمرانه میگوید: «پس شما باید با خانم مرزوقی هماهنگ کنید در غیر اینصورت اجازه مصاحبه کردن با بچهها را ندارید» خندهدار است که مدیر تیمهای ملی ووشو من را با میرزابنویس فدراسیون اشتباه میگیرد اما بچههایی که سالهاست منتظر پزشکاند فکر میکنند من فیزیوتراپ تیم ملیام؛ « فکر کردیم شما دکترید. خوشحال شدیم.»
تمرین با اعمال شاقه
تمرین کردن زیر نگاه کنجکاو یک غریبه همانقدر سخت است که نوشتن از تیمی که اطلاعات کمی از آن داری. مربی چینی سرعت کار را بالا میبرد. بچهها با همه جانشان کار میکنند اما راستش حرکات را با سنگینی انجام میدهند.
کاملا مشخص است که آسیب دیدهاند. موقع پایین آمدن بعضی حرکات قیافهشان دیدنی است. ضربههای پا و فرمهای که در هوا اجرا میکنند و نیاز به جداشدن و فرود آمدن دارد. تقریبا همهشان از زانو درد مینالند. بعضی حرکات را بهزحمت انجام میدهند.
بهخصوص حرکت «عرب» را که چندین بار تکرارش میکنند. آنها در حرکت «شوان زی» که همان چرخ و فلک است و در هوا اجرا میشود هم مشکل دارند. به نظرم الهام صادقی و سمیه میرانی مسلطتر از بقیه کار میکنند.
صدای دست مربی، یعنی این که نوبت اجرای کامل فرم است اما به محض این که میفهمند که باید دو برابر روزهای دیگر باید تمرین کنند صدایشان درمیآید. الهام صادقی میگوید: «بچهها تو رو خدا بیاین فردارو تعطیله. امروز ما را میکشد.»
پیشنهاد مریم معماری جالب تراست:« نه بهاش نگیم فردا تعطیله تا دست از سرمان بردارد» و الهام حرفش را قطع میکند: «آره، بعد شب در سلف بهاش بگیم فردا تعطیل است. حالش گرفته شه»، مربی چینی بیخیال غرهایی که بچهها میزنند ساکت ایستاده. درست عین یک داور کرنومتر بدست.
راضیه حاجیزاده اولین نفری است که صدایش میزنند. کرنومتر چینی که تیک میخورد راضیه شروع میکند. سبکی که او کار میکند «تای چی چوان» است که سبکی نرم و درونی خوانده میشود. یک چیزی شبیه یوگا. او در 4دقیقه فرمش را اجرا میکند. بیرون که می آید برای رفع خستگی شروع به راه رفتن میکند. او هم از درد مینالد.
اما بیشتر از همه سمیه میرانی درد دارد: «یک ماه است از درد به خودمان میپیچیم اما دکتر نداریم. از درکه آمدید فکر کردیم دکتر هستید.» الهام صادقی نفر بعدی است باید مربی سختگیر چینی را راضی کند. آنها با آهنگ تمرین میکنند. صدای زنانهای میگوید: «I can read your mind» و او با حرارت فرم میزند.
سمیه نفر بعدی است. او هم فرمش را میزند اما با چه دردی فقط میشود از چهرهاش خواند. کسی توجهی ندارد که مریم معماری چطور تلاش دارد که هیچ حرکتی را اشتباه انجام ندهد. درد امان سمیه میرانی را که میبرد او بدون این که از مربی اجازه بگیرد به گوشة سالن میرود و ارغوان جلالی و راضیه حاجیزاده به دنبالش ریسه میشوند. این طرف اما نه مریم معماری دستبردار است و نه صدای زنانه. سمیه صورتش را که با دست میپوشاند اشک دیگر مجالش نمیدهد.
راضیه غرولندکنان بالا میرود تا کیف پزشکی را بیاورد. مربی چینی هم کار را تعطیل میکند. همه بالای سر سمیه جمع شدهاند. ارغوان جلالی انگار که یادش میآید او هم درد دارد از وقت استفاده میکند و خوددرمانی میکند. درست وقتی همه به داد سمیه رسیدهاند او زانویش را با ژل و اسپری آرام میکند. یکیشان هنوز دارد غر میزند: «مسابقه و تمرین بدون دکتر نمیشه. ایشالا بعد از دوحه برایمون دکتر میفرستن.»
معرکه که تمام میشود مربی چینی از الهام صادقی میخواهد که فرم 3 را یک بار دیگر اجرا کند. بچهها برای این که او را به وجد بیاورند یک آهنگ شاد و به قول برایش میگذارند:
« no name no face no number» و او با سر و صدای زیاد حرکاتی را اجرا میکند که معلوم است ماههاست آنها را تمرین میکند.
مربی چینی یک به یک آنها را صدا میکند. تمرین با گوئن، نان گوئن، نان دائو و جین شو بخش بعدی کار است؛کاری که انگار تمامی ندارد: «خیلی شاکی است. این چند روزه مرتب برای بازدید آمدند و وقت تمرین را گرفتند این است که فرصت استراحت به ما نمیدهد و مدام تمرین میکند.»
در فاصلهای که تنفس کوتاهی دست میدهد، سؤالپیچم میکنند. مریم معماری میگوید: «میدانید ما را میفرستند یا نه؟» دلم نمیآید من این خبر را به آنها بدهم. این است که میگویم هنوز دارند دربارهاش حرف میزنند اما خودشان تقریبا یک چیزهایی میدانند: «دنیا روی تالو میچرخد اما اینها فقط میگن سانشو.
چون گیس کشیه و فقط لگد میاندازن و الله بختکی به یه جای حریف میخوره و مدالی میگیرن.» و یکی دیگر که قرار است اسمی از او هم برده نشود میگوید: «ما الان امکانات نداریم اما اگر سانشو بود الان همه چیز برایشان فراهم کرده بودند.» و بالاخره این داستان با این حرف نفر سوم ختم به خیر میشود: «اما ما که سانشو نیستیم.»
تالو حرکت فرم در ووشو است. چیزی شبیه به ژیمناستیک. در این رشته چینیها حرف اول را میزنند. البته آنها در این رشته عنوان ششم جهان را دارند اما فدراسیون همة توجهاش به سانشو است. این دو رشته کاملا متفاوتاند. سانشو مبارزه است و خشن، اما تالو حرکات نمایشی است و بسیار جذاب.
مسابقه با شرایط متفاوت
اینجا در سالن آزادی تصور دخترانی که این حرکات را با لباسهای فرم انجام میدهند کار راحتی به نظر میآید اما واقعیت این است که اصلا اینطور نیست: «ما برای این که مسابقه بدهیم همة لباسهامان را به هم میدوزیم.
هد بند را به مقنعه، و مقنعه را به بلوز و این را به بلوز آستین بلند استرچی که زیر میپوشیم و بعد هم بلوز را به شلوارمان میدوزیم. دیگه موقع اجرای حرکات تکان نمیخورند و البته چیزی هم معلوم نمیشود اما مقنعه کارمان را سخت میکند چون جلوی حرکات شوک سر را میگیرد. شوکهای سر در فرم خیلی تأثیر دارند. البته بچهها دیگر عادت دارند ما با همین مقنعهها مقام جهانی گرفتیم.»
ظهر که میشود مربی سختگیر چینی رضایت میدهد که تیم را آزاد کند. آنها که تا قبل از آن از تمرین با درد شاکی بودند تا میفهمند برای گرفتن عکس میتوانند لباس بپوشند از شادی بال درمیآورند.
جالب است که بین خودشان قرار میگذارند که کسی نامردی نکند و زودتر از بقیه عکس بگیرد. هر چند راضیه حاجیزاده با لباس سفید زودتر از همه جلوی دوربین میایستد. بقیه هم پشت سر او میرسند. از لباسهای نامرتب خبری نیست. همهشان لباسهای ابریشمی رنگارنگ پوشیدهاند. البته فقط برای عکس.
آرزوهای مربی چینی برای تیمش
مربی چینی سانشو کمتر از یک ماه است که به ایران آمده. در این مدت فقط یک کلمه یاد گرفته: «مرسی» که آن هم با لهجه چینی است. البته اسم بازیکنان را هم بلد است. او به همراه هیأت ورزشی چینی قرار است که مدتی برای ایران کار کنند.
زهره مرزوقی نایب رئیس ووشو زنان میگوید که او یکی از بهترین داوران بینالمللی است و البته از مربیانِ با تجربه: «من هیچ ذهنیتی از بچهها نداشتم. البته کار کردن در روزهای اول کمی سخت بود اما الان همه چیز مرتب است.» یکی از ملیپوشان میگوید که وقتی به مربی گفتند احتمالا به دوحه نمیروید یک کمی ناراحت شد.
خودش میگوید: «به ما گفتند باید برای مسابقه آماده شوید و من سعی کردم در این مدت نقاط ضعف را برطرف کنم اما دیگر فرصتی برای کارهای پایه نداشتیم چون وقت کمی داشتیم.»
برنامه فدراسیون برای این مربی کاملا مشخص است. حالا که آنها را به دوحه نمیفرستند این مربی را یکسال نگه میدارند. شاید به خودش هم همین را گفتند که از حالا برای تیمش تصویرسازی میکند: «بچهها خیلی خوب هستند. من یکساله آنها را جهانی میکنم.»
در اردویی که به دوحه اعزام نمیشود این پنج نفر شرکت دارند.
مریم معماری و الهام صادقی که «نان چوان» کار میکنند، سبکی که در تالو قدرتی خوانده میشود. ارغوان جلالی و سمیه میرانی که «چانگ چوان» را اجرا میکنند. این فرم سرعتی است و تنها عضو «تای چی چوان» راضیه حاجیزاده است.
آنها مقام هم دارند. سمیه نفر هفتم مسابقههای جهانی سال 2003 است و مریم معماری از المپیک هنرهای رزمی کره یک نقره و یک برنز دارد. راضیه هم از این مسابقهها با دو نقره برگشته اما به نظر میآید الهام صادقی از همة اینها باتجربهتر است.
الهام به جز مقام ششمی جهان در سال 2003 او سه طلا از مسابقههای لهستان، یک طلا و دو نقره از المپیک هنرهای رزمی کره در شهریور امسال گرفته. تنها عضو کم تجربة تیم ارغوان جلالی بچه کرج است که فقط مقام کشوری دارد.